وقتی که یک فیلم مربوط به بچه های آمریکایی رو که نگاه میکنید، یکی از بدترین فحشهایی که به همدیگه میدهند و از شنیدنش تمام روح و روانشون به هم میریزه و خیلی روشون تاثیر میذاره، looser است. وقتی به خصوص یک دختر به یک پسر این فحش رو میده، انگار که ریده باشه به تمام هیکل پسره. از سر تا پا. و پسره همه کاری میکنه که ثابت کنه این طور نیست.
این کلمه رو وقتی من برای بار اول شنیدم، در تعجب موندم که گفتن یک بازنده چرا باید کسی رو این طور عصبی کنه و باعث بشه که بدش بیاد.
و راستش تا امروز که دارم این کلمه رو با تمام پوست و خون و رگم و تمام وجودم احساسش میکنم، نمیدونستم که چقدر میتونه برخورنده باشه.
نمیخوام ناشکری کنم. نمیگم که هیچ هستم و نمیگم که به هیچ جایی نرسیدم، ولی با توجه به چیزی که باید میرسیدم و چیزی که دیگرانی که در موقعیت هایی خیلی کمتر از من بودند و رسیدند، احساس میکنم که یک بازنده به تمام معنی هستم.
الان 3-4 روزی هست که از کارم معلق شده ام. در چند ماه اخیر هم 5-6 مصاحبه جدی رفته ام که در همه اونها رد شده ام. و سابقه کارم هم مثل یک اره تو کون من گیر کرده که نه میشه با اون به کار پایین تر پرداخت، که اگر این کار رو بکنم از این هم خراب تر میشه، و نه میشه که به راحتی به کاری معادل کار خودم بپردازم، چرا که غوره نشده مویز شده ام و در بعضی قسمتها تجربه ندارم. و کاری که دقیقا به من بخوره به این راحتی ها پیدا نمیشه.
سر کار با شدت بسیار زیاد با رئیسم مشکل دارم. نمیدونم که دیگران چه کار میکنند که رئیسشون به این راحتی به اونها گیر نمیده. ولی رئیس من بد جوری به من گیر داده و من احساس میکنم که دنبال بهانه میگرده که یک جوری عذر من رو بخواد. و من واقعا تمام سعیم رو میکنم که به بهترین وجه ممکن کار کنم و نمیدونم که چرا همه از کار من خوششون میاد جز اون کسی که باید خوشش بیاد.
رفته ام مصاحبه و به من میگن که بازیگوش است. میگن که سابقه ات خوبه، ولی از تو بهتر زیاده و این مدتی که کار کرده ای، بیشتر به درد عمه ات میخوره تا ما! و با لبخند به من میگن که تو خیلی خوبی، ولی ما نمیخواهیمت.
و این خوره کار غیر مرتبط با مدرکم هم که دیگه قوز بالا قوزه.
نمیدونم چرا همه دوست دارن به من گیر بدن. البته بگم که من هم کم به دیگران گیر نمیدم. ولی نمیدونم مثلا چرا همیشه توی بحثها همه میخوان که پوز من رو به خاک بمالن. تو حرفها از این که یک نفر به من برینه به وضوح و از ته دل و حتی بدون ذره ای پرده پوشی لذت میبرن و خودشون هم یک تاپاله میذارن روش. لذت میبرن که من خیط بشم. و جدیدا خیلی خیط میشم. خیلی. خیلی.
دارم بازندگی رو با پوست وخونم درک میکنم. دارم میفتم. دارم سقوط میکنم. فواره ای هستم که خیلی زودتر از اون که فکرش رو میکردم دارم با سر بر میگردم پایین.
بازنده شده ام. یک بازنده به تمام معنی.