۱۳۹۰ آذر ۹, چهارشنبه

دبیی

جاتون اینجا خیلی خالیه. اومده ام دبی. یا به قول مامان بزرگ صبا، دبیت!!! شهر جالبیه. تا به حال نیومده بودم و خیلی دوست داشتم که ببینمش. یک حس خاصی به این شهر دارم. یک حسی که بخش بزرگی از اون حسرت و حسادته. و متاسفانه حسادت در این حس خیلی پررنگه. حسادت به خیلی چیزها. حسادت به نوع زندگی اونها. حسادت به ممنوع نبودن خیلی از حقوق مسلم افراد. حسادت به آرامش توام با حرکت. حسادت به این همه نیروی کاری که اومدن اینجا تا واقعا کار بکنند )و کار هم براشون هست!!( و حتی حسادت به این که بدون وی پی ان دارم تو این وبلاگ مینویسم. اون هم منی که نه سیاسی مینویسم و نه سکسی و نه ممنوعه. حسادت به فیس بوک. حسادت به این که میتونم اینجا به راحتی موقع راه رفتن تو خیابونها صبا رو به کنارم فشار بدم و یا این که میتونم با اون به استخر یا دریا برم. 
به ماشینهاشون حسودیم نمیشه. به زندگی لوکس و یا برجهاشون و حتی به پولشون حسودیم نمیشه. خوب هر کسی تو دنیا چیزی داره. حالا کمی بیشتر یا کمتر. ولی به موقعیتشون حسودیم میشه. به لوکس بودن هواپیماهاشون حسودیم نمیشه، اما به این که به همه جا پرواز داره حسودی میکنم. 
راستی، بعد از این که اومده ام اینجا خیالم از اون ۳ تا جزیره ایرانی هم راحت شده. چون میدونم که دوبی و امارات نمیتونه بگیردشون. گرچه واقعا جدا از حس وطن دوستی ام نمیدونم اگر بگیردشون بهتره یا نگیره!!! این رو از این جهت میگم که اگر الان کمی واقع بینانه نگاه کنیم، به غیر از افغانستان که اون هم الان نمیشه گفت و باید چند سالی صبر کرد و بعدش قضاوت کرد، هیچ کدوم از بخشهایی که در ۱۰۰-۲۰۰ سال اخیر از ایران جدا شده اند، ضرر که نکرده اند به جای خود، سود هم کرده اند. نمونه اش همین بحرین که فکر نمیکنم که خیلی ناراحت باشن از این که اون هم محدودیتی که من به خاطرش دارم به دوبی حسادت میکنم گریبانگیرشون نیست. پس اگر خودخواهی های ناشی از وطن پرستی رو اگه کنار بذاریم، با این که میدونم که در اون جزیره ها زیاد ساکنینی وجود نداره و بیشتر جزیره های استراتژیکی از نظر نظامی و اقتصادی هستند، این حس مالکیتی که به اونها داریم چندان به نفع اونها نیست. به هر حال چه خوب و چه بد،‌ من مطمئنم که اونها به این زودی ها از ایران جدا نمیشن. چون تمام این پیشرفت فعلی دوبی در درجه اول مدیون ثبات و امنیت اون است و اونها سودی که از این ثبات میبرند، به مراتب بیشتر از داشتن اون ۳ جزیره است. و برای همین فقط نشسته پارس خواهند کرد و بعید میدونم که اقدامی انجام بدهند. چون بهتر از من و شما میدونند که اگر به خاطر اون ۳ جزیره نمیگم جنگ بشه که اگر فقط یک چاقوکشی هم بشه اینجا )البته با کمی اغراق!!( ضررش به مراتب بیشتر از گرفتن اونهاست. به خصوص طرفشون هم که ایرانی است که نه تنها الان پر است از بحران و این بحران در مقابل سایر شرایط برای اون عددی نیست، که تازه گاه به بحران برای ثبات پوشالی فعلیش بیشتر از ثبات نیاز دارد!!!!! 
و اما یک چیز خیلی خیلی جالب دیگه در این شهر. باورتون میشه که من هنوز یک شهروند دبی که مطمئن باشم که مال اینجاست رو هنوز ندیده ام؟؟؟؟؟ از همه جایی تا به حال دیده ام. هندی و پاکستانی و چینی که فراوونه، از آفریقای جنوبی، سوریه، مصر، ایران، تایلند، فیلیپین، نیجریه و اتیوپی هم دیده ام. اینها کسانی هستند که ازشون مستقیم پرسیده ام که اهل کجا هستند. و همه هم اینجا کار میکردند و هیچ کدوم هم توریست نبوده اند. )توریست که فت و فراوونه( و تا به حال حتی یک نفر هم ندیده ام که بگه اهل اینجاست!! 
به نظرم دبی شهری است که اهل ندارد!!! البته همین بهتر هم هست!! وگرنه من که بلد نیستم راحت اهلش رو صدا کنم. مثلا چی بگم؟ دبیی؟؟