۱۳۹۰ مهر ۱۴, پنجشنبه

پس از باران

دوباره مشغول به کار شده ام. در یک شرکت جدید ولی با یک پوزیشن بالاتر. کارم بسیار زیاد و پر از استرس و البته خیلی متنوع است و کلا خوشحالم که از اون موقعیت در اومدم.
شاید اگر حمایتهای صبا در درجه اول و بعضی از دوستانم در درجه دوم )مثل فندق( نبود الان کارم به تیمارستان کشیده بود. خیلی حال بدی است که احساس کنی که یک موجود انگل مزاحم علاف بیکاری.
راستش نمیدونم که چرا هنوز دارم اینجا مینویسم. چون فکر میکنم که غیر از خودم خواننده ای نداره. البته نبایدم داشته باشه. وبلاگی که هر ۳-۴ ماه یک بار و اون هم از سر دلتنگی آپ میشه که نباید خواننده ثابت داشته باشه. ولی حداقل در تاریخ که ثبت میشه!!!! بعدا که میتونم بیام و بخونمشون!

پ.ن. راستی یک مک بوک پرو خریده ام که این اولین پستی است که دارم با اون تایپ میکنم. خیلی مک بوکم رو دوست دارم!!

۲ نظر:

ناشناس گفت...

خواننده داری، خوبش رو هم داری!

زنی در لحظه های بی نقاب گفت...

من را هم که احتمالا اصلا آدم به حساب نیاوردی چه برسه به خواننده ی وبلاگت ):