"صبا" از پنج شنبه به خونه برگشته. و شدیدا هم دپرس است. راستش حال و روز خود من اگه از او بدتر نباشه، بهتر هم نیست. کلا خیلی حوصله ندارم و عین یک سگ پاچه گیر شده ام.
تا به حال شده که توی زندگیتون فکر کنید که همه چیزتون غلطه؟ من الان همین طورم. نمیدونم چرا همه کارهایی که میکنم غلط از آب در میان و انگار کلا همه استدلال ها و انتظاراتم و هر کاری که میکنم غلط است. یک دفعه میبینم که با همه مشکل دارم و همه اش انتقاد است که از این و اون به سر من میباره. همه اش انتقاد و انتقاد و انتقاد. یعنی میبینم که کوچکترین کارهایی که میکنم و هر حرفی که میزنم نتیجه معکوس میده. این بدترین حسیه که یک نفر میتونه داشته باشه. اون هم کسی مثل من که همین جوری اش هم تمام اعصابش کشیده شده و در لبه مرز ناپایداری است و داره تلو تلو میخوره.
دلم برای "صبا"ی بیچاره هم میسوزه. به زحمت سعی میکنه که من رو تحمل کنه. فقط تحمل. راستش این که میگه من رو دوست نداره فکر میکنم که فقط یک حسشه. حتی تا حدود زیادی از من تنفر هم داره. و این که کسی بخواد خودش رو مجبور کنه نه تنها با چنین آدمی زندگی کنه که حتی بهش کمی هم تکیه کنه، باید خیلی براش سخت باشه.
.
.
.
این زندگی لامصب (!) خیلی درد داره. خیلی.
۷ نظر:
سلام علي جان
چه بي خبر!چرا نگفتي كه باز شروع به نوشتن كردي؟امشب خيلي اتفاقي و به رسم يه عادت چند ماهه اماهمچنان نااميدانه روي لينك بلاگت كليك كردم و يكدفعه حس خوشحالي و تعجب از ديدن دوباره سطر به سطر نوشته هاي دلنشينت توي وجودم پر شد....
خوشحالم كه باز هم اينجا مي نويسي:-*
چقدر دلم تنگ شده بود براي وبلاگت خوشحالم كه برگشتي و برات بهترين ها رو آرزو مي كنم دوست من
شما ئقتی برگشتید سر زندگی مشترک اولین قدمتون باید بخشش می بود. هم خودتو ببخش و هم اون تو رو و هم تو اون رو. فکر کنم اگر بتونی ببخشی مشکلاتت راحتر حل میشه
یک فیلم را پیشنهاد می کنم حتما ببینید
the painted veil
http://www.imdb.com/title/tt0446755/
سلام دوست عزیز
واقعا متاسفم
من خیلی وقت بود اینجا نیومده بودم چقدر ناراحتی چند تا پستت رو خوندم چرا اینجوری شدی؟ دلم نمیخواد فضولی کنم ولی کاش واضح تر می نوشتی .. یعنی نمیدونم شاید اتفاقی که برای من افتاده برای توهم افتاده باشه ؟ یعنی همسرت دوست نداره تو محیط مجازی بنویسی و اگه بخوای بنویسی کسی نیاد و نره و این حرفا؟
نمیدونم ... ولی باور کن دوست عزیز به شدت ناراحت شدم .. امید وارم هر چه زود تر بتونی امور زندگی رو درست کنی و مشکلاتت بر طرف بشه .. نمی خوام شعار بدم .. ولی شاید کاری کردی که احساس می کنه پشتش خالیه .. بهش قول بده .. ثابت کن که میتونه روت حساب کنه ... نمیدونم ولی اینروزها از جدایی متنفرم دوست من... متنفر
ضمنا من آدرسم عوض شده اومدم به بلاگفا دوست عزیز http://30raabii.blogfa.com
از تعطيل شدن بلاگت حدس ميزدم كه يه اتفاق توفاني افتاده
خيلي اتفاقي سر زدم وقتي نوشته هات رو خوندم ، يه آن خودم رو گذاشتم جات ، ملغمه اي از حس ترس و وحشت و سردرگمي ...
اي كاش از يه مشاور روانششناس خوب كمك بگيري.
سلام یه بازی دارم خوشحال میشم که تو هم بازی کنی و راحت باشی
ارسال یک نظر