۱۳۸۹ تیر ۲, چهارشنبه

سالگرد ازدواج

امروز سالگرد من و "صبا" است. سالگرد همه چیزمون. دوستی، عقد و عروسی. هر 3 تا رو انداخته ایم. در یک روز. امروز سالگرد سیزدهم است. راستی، 13 عدد نحسی بود، نه؟
برای سیزدهمین بار قراره امروز بریم بیرون. بریم یک رستوران شام بخوریم و شاید "صبا" راضی بشه که بعد از 5 هفته به خونه برگرده.
این سالگرد خیلی با بقیه متفاوته. این بار کسی قراره با من بیاد بیرون که بر خلاف 12 بار گذشته بارها و بارها و بارها به من گفته که نمیخواد و نمیتونه دیگه من رو دوست داشته باشه و نداره هم. که گفته خیلی وقته که نداره. خیلی قبل تر از اونی که من بخوام بهش خیانت کنم. که مدتهاست که فکر میکنه که از من جداست.
این بار دارم با یک آدم متفاوت میرم سر قرار.
.
.
.
وایسا دنیا، وایسا دنیا. من میخوام پیاده شم!

۱ نظر:

باران گفت...

سلام دوستم الان که دارم دوباره وبلاگت رو میخونم از همه ی دنیا بیذارم و به شدت هرچه تمام تر از این دنیا بیذارم.شاید با وجود اینکه بارها به فکر خودکشی بودم که راحت بشم به اندازه ی الان از این دنیا بیذار نبودم.احساس میکنم معنای تنفر به تمام معنی در همه ی وجودم احساس میکنم...اونی که باید از این دنیا پیاده بشه منم،من...به زودی این کار و میکنم...شک نکنید...خودم رو از شر همه چیز راحت میکنم....