۱۳۸۹ خرداد ۳۱, دوشنبه

وبلاگم لو رفت!!!!

سلامی دوباره.
بعد از مدتها اومده ام و میخوام پست جدیدی بذارم. در این مدتی که نبودم اتفاقات خیلی زیادی برای من افتاده که منشا اولیه و در حقیقت ماشه یا بهتر بگم چاشنی اولیه اون همین وبلاگی است که دارم توش مینویسم.
خیلی ساده میگم. "صبا" بر اثر یک بی دقتی من به طور کاملا اتفاقی وارد این وبلاگ شد و همه اون رو خوند. و این یعنی زیر و زبر شدن تمام زندگی من در این حدود 6 هفته. این یعنی این که الان بیش از 4 هفته است که او در این خونه زندگی نمیکنه و به خونه پدر و مادرش رفته. این یعنی این که من در این مدت خیلی چیزها از گذشته زندگی مشترکمون فهمیده ام. این یعنی این که در این مدت یکی از متلاطم ترین دوران زندگی ام رو گذرونده ام. 
خیلی جالبه. "صبا" میگه که در حال حاضر من رو اصلا دوست نداره. احساس میکنه که در انتخاب من به عنوان شریک زندگی اش اشتباه کرده. احساس میکنه که من نمیتونم خواسته های او رو برآورده کنم. و راست هم میگه. نمیخوام به قضاوت خواسته های او بشینم و بگم که کدوم درسته و کدوم اشتباه. نمیخوام که در این وبلاگ او رو محکوم کنم و از ناملایمات بنویسم. فقط میخوام یک روایتگر باشم. و احساس میکنم که یک روایتگر بی طرف بودن یکی از سخت ترین کارهای دنیاست. 
این جریان باعث شد که من وبلاگم رو یک مدت حذف کنم و الان هم که برگشته ام، یک سری از پست های دردسرزای قبلی رو حذف کرده ام. 
البته ناگفته نمونه که من هم در این مدت تغییرات زیادی داشته ام. شاید یک زمانی نوشتمشون. ولی با توجه به گذرا بودنشون و متناقض بودنشون فکر کنم که الان اگر ننویسمشون بهتر باشه. 
به هر حال. دوست دارم که دوباره این جا بنویسم و دوباره این جا خودم رو خالی کنم. اگر عمری بود و همین طور اگر حالی بود.
خوش باشید.

۱ نظر:

قاذورات گفت...

قربان، فقط خواستم عرض کنم که خیلی پر رو تشریف دارید!